• خطبه ها
  • نكوهش ياران
مترجم : سید علی نقی فیض الاسلام

نكوهش ياران

 (39) (و من خطبة له (عليه ‏السلام))

مُنِيتُ بِمَنْ لَا يُطِيعُ إِذَا أَمَرْتُ وَ لَا يُجِيبُ إِذَا دَعَوْتُ لَا أَبَا لَكُمْ مَا تَنْتَظِرُونَ بِنَصْرِكُمْ رَبَّكُمْ أَ مَا دِينٌ يَجْمَعُكُمْ وَ لَا حَمِيَّةَ تُحْمِشُكُمْ أَقُومُ فِيكُمْ مُسْتَصْرِخاً وَ أُنَادِيكُمْ مُتَغَوِّثاً فَلَا تَسْمَعُونَ لِي قَوْلًا وَ لَا تُطِيعُونَ لِي أَمْراً حَتَّى تَكَشَّفَ الْأُمُورُ عَنْ عَوَاقِبِ الْمَسَاءَةِ

« 124»

فَمَا يُدْرَكُ بِكُمْ ثَارٌ وَ لَا يُبْلَغُ بِكُمْ مَرَامٌ دَعَوْتُكُمْ إِلَى نَصْرِ إِخْوَانِكُمْ فَجَرْجَرْتُمْ جَرْجَرَةَ الْجَمَلِ الْأَسَرِّ وَ تَثَاقَلْتُمْ تَثَاقُلَ النِّضْوِ الْأَدْبَرِ ثُمَّ خَرَجَ إِلَيَّ مِنْكُمْ جُنَيْدٌ مُتَذَائِبٌ ضَعِيفٌ  كَأَنَّما يُساقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ.

 أقول قوله ((عليه ‏السلام)) متذائب أي مضطرب من قولهم تذاءبت الريح أي اضطرب هبوبها و منه يسمى الذئب ذئبا لاضطراب مشيته


ص124

39-  از خطبه ‏هاى آن حضرت عليه السّلام است

(هنگاميكه نعمان ابن بشير بامر معاويه با دو هزار نفر براى ترساندن مردم عراق از شام حركت كرد، چون به عين التّمر نزديك كوفه رسيد مالك ابن كعب از حبىّ كه از جانب حضرت و حكومت آنجا را داشت و بيش از صد نفر با او نبود آن جناب را از اين واقعه خبر داد، حضرت بر منبر تشريف برده پس از اداى حمد و ثناى الهىّ فرمود: خدا شما را هدايت كند، نعمان ابن بشير با گروهى از مردم شام كه بسيار نيستند نزديك مالك ابن كعب كه برادر شما است فرود آمده‏اند، مهيّا شويد برويد و برادر خود را كمك دهيد، شايد بسبب شما خداوند جمعى از كفّار را نابود نمايد، چون مردم در رفتن بكمك مالك ابن كعب اهمال نمودند حضرت رؤساى ايشان را دعوت كرده امر به رفتن نمود، قريب سيصد نفر گرد آمده بقيّه خوددارى كردند، پس آن بزرگوار غمگين برخاسته فرمود): (1) به كسانى گرفتار شده‏ام كه چون ايشان را امر مى‏نمايم پيروى نمى‏كنند و آنها را مى‏خوانم جواب نمى‏دهند، (2) اى بى پدرها براى نصرت و يارى پروردگار خود منتظر چه هستيد (سبب سستى در كار و نرفتن بسوى جهاد در راه خدا چيست) آيا نيست دينى كه شما را گرد آورد (تا براى بدست آوردن سعادت دنيا و آخرت يكديگر را كمك نمائيد) و آيا نيست حميّت و غيرتى كه شما را (براى دفع دشمن) تكان بدهد (براى حمايت از دين و اهل آن) (3) در ميان شما ايستاده فرياد كنان يارى و همراهى مى‏طلبم،

 ص125

سخن مرا گوش نمى‏دهيد و فرمانم را پيروى نمى‏كنيد تا اينكه (بر اثر نافرمانى و مخالفت با من) پيش آمدهاى بد هويدا گردد (دشمن بر جان و مال و ايمان شما تسلّط پيدا نمايد) (4) بتوسّط شما خونخواهى نمى‏توان نمود (با شما مقاومت با دشمن ممكن نيست) و به همراهى شما مقصودى (در امر دين و دنيا) حاصل نمى‏شود، (5) شما را براى يارى برادرانتان دعوت كردم، ناله كرديد (آخ و واى گفتيد) مانند ناله شتر هنگامى كه نافش درد ميكند، و (در رفتن بكار زار و يارى برادرانتان) مانند (راه رفتن) شتر بيمارى كه پشتش زخم است سستى كرديد، و سپاه كمى از شما هم كه بسوى من آمد نگران و ناتوانند مانند اينكه ايشان بسوى مرگ فرستاده ميشوند و آنان مرگ را در مقابل خود مى‏بينند. (سيّد رضىّ فرمايد:) مى‏گويم: متذائب در سخن آن حضرت بمعنى مضطرب و نگران است و اين مأخوذ از گفتار عربست كه گفته‏اند تذاءبت الرّيح يعنى بادهاى مضطرب و درهم وزيد، و از اين جهت گرگ ذئب، ناميده شده كه در رفتارش نگران است.